گناه و اقسام آن
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6969
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 7384
بازدید ماه : 112750
بازدید کل : 11169601
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 11 / 3 / 1399
زمينه هاى گناه
زمينه هاى گناه در وجود انسان
الف غريزه

در انسان غرايزى وجود دارد كه گاهى دچار افراط يا تفريط مى شود، پس بايد راههاى تعديل آنها را شناخت .

امام على عليه السلام در گفتارى مى فرمايد:

خداوند فرشتگان را به عقل اختصاص داد (وآنها تكوينا محكوم به اطاعت عقل هستند) و حيوانات را به شهوت و غضب ، اختصاص داد. (وآنها به طور تكوينى محكوم به ارضاى غرائز حيوانى هستند) اما انسان را با اعطاء همه (عقل و خشم و شهوت ) شرافت بخشيد. پس هرگاه پيروى از عقل كند، مقامش برتر از فرشتگان خواهد شد، زيرا با بودن خشم و شهوت ، اطاعت از عقل نموده است ، و اگر اطاعت از شهوت و غضب كند، از حيوانات ، پست تر است ، زيرا با داشتن عقل پيروى از خشم و شهوت نموده است .(77)

قرآن در مورد كسانى كه از غرائز حيوانى پيروى مى كنند مى فرمايد:

اولئك كالاَنعامِ بل هم اءضلّ سَبيلا(78)

آنها همچون چارپايان بلكه گمراهترند.

0 قواى غريزى

علماى اخلاق مى گويند: منشا و انگيزه ى گناهان ، سه قوه است :

1 قوه شهويّه .

2 قوه غضبيّه .

3 قوه وهميّه .

قوه شهويّه ، انسان را به افراط در لذت خواهى نفسانى ، مى كشاند، كه سرانجامش ، غرق شدن در فحشا و زشتى ها است .

قوهّ غضبيّه ، انسان را به ظلم وطغيان آزار رسانى و تجاوز، وادار مى كند.

قوهّ وهميّه ، برترى طلبى و انحصار جويى و تكبر و روح خوداخواهى را در انسان زنده مى كند و او را به گناهان بزرگى در اين كانال ، وا مى دارد.(79)

اگر با دقت بررسى كنيم در مى يابيم كه اكثر گناهان (اگر نگوييم همه ى گناهان ) به اين سه قوه باز مى گردند.

اين سه قوه در وجود انسان لازم است ، ولى اگر كنترل وتعديل نشود و به افراط و تفريط كشانده شود، سرچشمه ى گناهان بسيار خواهد شد.

براى توضيح بيشتر به اين مثال توجه كنيد:

آب ، كه مايه ى حيات انسان و گياه و حيوان ها مى باشد، اگر در جلو آن سدى بسته شود، تا سيلاب پشت سر آن جمع شود، نه تنها سيلاب به ما ضرر نمى زند، بلكه هروقت نياز به آب شد، دريچه ى سد را باز كرده و گياهان و دام ها از آب آن سد، بهره مند مى شوند.

حال اگر سيلاب مهار نشود، هنگام طغيان ، ديوانه وار به باغ ها و كشتزارها و خانه ها سرازير شده و همه را ويران مى كند.

در مورد انسان نيز، نيروى غضب براى دفاع و شهوت براى بقاى نسل لازم است ، ولى اگر اين دو غريزه بر اثر افسار گسيختگى طغيان كنند، موجب بروز جنايات ويرانگر و انحرافات جنسى و بى عفتى خواهند شد.

نتيجه اينكه : اگر بخواهيم جامعه را از لوث گناه پاك سازيم ، و يا وجود خويش را از آلودگى گناه ، حفظ كنيم ، بايد غرايز و تمايلات نفسانى را كنترل و تعديل كنيم .

البته كنترل و تعديل غرايز شهوانى ، نياز به برنامه هايى دارد كه در اين كتاب ، به قسمتى از آنها شاره خواهد شد.

ب قلب

در قرآن 132 بار سخن از قلب به ميان آمده است ، و در آيات متعدد، از قلب كافران و منافقان و مجرمان ، به قلب مهر زده ، قلب بيمار، قلب سخت ، قلب منحرف و قلب قفل زده ياد شده است .

بحث و بررسى پيرامون قلب ، نياز به شرح بسيار دارد كه از حوصله اين كتاب ، خارج است . اما منظور از قلب يعنى مركز فرماندهى و تصميم گيرى انسان است ، قلب سليم و پاك ، منشا كارهاى نيك است ، و به عكس قلب ناسالم و تاريك ، كانون فساد مى باشد، و ما در راستاى اطاعت خدا و دورى از گناه ، بايد توجه عميق به پاك نگهداشتن قلب ، داشته باشيم .

در اينجا به اين روايت جالبى از امام صادق عليه السلام توجه كنيد:

ما من مومن الا و لقلبه اءُذنان فى جوفه ، اءُذُن ينفث فيها الوسواس الخناس ‍ و اءُذُن ينفث فيها الملك فيؤ يد اللّه المؤ من بالملك فذلك قوله تعالى و ايّدهم بروحٍ منه (80).(81)

قلب هر شخص با ايمانى در درون داراى دو گوش است : گوشى كه وسواس ‍ خناس در آن مى دمد و گوشى كه فرشته در آن مى دمد، و خداوند، مؤ من را بوسيله آن فرشته ، كمك مى كند. و همين است گفتار خداوند كه مؤ منان را بوسيله روح خود، تقويت كرده است .

قلب كانون انگيزه ها

نيت هاى پاك و آلوده هر دو از قلب سرچشمه مى گيرد و انگيزه هاى انحراف و گناه ، بر اثر ناصافى دل پديد مى آيد، اگر بخواهيم به گناه آلوده نشويم ، بايد به سراغ سرچشمه برويم و آن را صاف كنيم و گرنه .

رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود:

نيّة المُؤ مِنِ خيرٌ من عَمله و نيّةُ الكافِر شرُّ من عَمَله و كلّ عامل يعمل على نيَّتِه (82)

نيت مؤ من بهتر از عمل اوست و نيت كافر بدتر از عملش مى باشد و هر كس ‍ طبق نيتش عمل مى كند.

در شرح اين حديث مطالب بسيار گفته شده اما به نظر مى رسد بهترين قول اين باشد كه چون نيت ، كانون و مركز تصميم گيرى و چگونه بجاآوردن اعمال در كمّ و كيف است ، لذا نيت مؤ من كه پاك است كانونى براى كارهاى نيك با كيفيت عالى مى گردد. حتى اگر عملى انجام ندهد ولى زمينه براى اعمال نيك دارد. ولى نيت كافر چون ناپاك است كانون فساد خواهد شد، گرچه كارى انجام ندهد ولى آماده ى كارهاى زشت است . آنچنان فكرش آلوده است كه هر لحظه احتمال آن دارد كه بزرگترين گناه را انجام دهد.

امام صادق عليه السلام فرمود:

دوزخيان از اين رو جاودانه در دوزخ مى مانند كه نيت داشتند اگر هميشه در دنيا مى ماندند همواره خدا را نافرمانى كنند. و بهشتيان از اين رو جاودانه در بهشت مى مانند كه نيت داشتند اگر هميشه در دنيا مى ماندند همواره از خدا اطاعت نمايند. بنابراين هر دو دسته بخاطر نيتشان جاودانى شدند.

سپس امام صادق عليه السلام اين آيه را تلاوت فرمود:

قُل كلّ يَعمَل على شاكِلَته (83)

بگو هر كس بر اساس ساختار و شيوه ى خود عمل مى كند. يعنى طبق نيت خود.(84)

بعداً خواهيم گفت كه عواملى مانند غذا، رفيق ، محيط و... در شكل گيرى نيت نقش اساسى دارد، اگر غذا، حلال و رفيق و محيط خوب باشد موجب شكل گيرى نيت نيك خواهد شد، و اگر غذا، حرام و رفيق و محيط بد باشد نيتِ ناپاك شكل خواهد گرفت .

اصولاً در اسلام عملى ارزش دارد كه از روى نيت پاك و خالص انجام شود، وگرنه در پيشگاه خداوند پذيرفته نمى شود.

رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود:

اِنّ اللّهَ لايقبل عَملاً فيه مِثقال ذرّة من رِيا(85)

خدا عملى را كه در آن به مقدار ذره اى ريا باشد نمى پذيرد.

امام صادق عليه السلام فرمود:

اگر مؤ من قصد كار نيك كند و انجام ندهد براى او پاداشى نوشته شود و اگر انجام دهد ده پاداش براى او نوشته مى شود ولى اگر مؤ من قصد كار بد كند و انجام ندهد، كيفرى بر او نوشته نشود.(86)

حبّ و بغض

قلب كانون حب و بغض در وجود انسان است و بايد آن را بر اساس ‍ اسلام تنظيم كرد، زيرا حب و علاقه به چيزى موجب انجام آن مى شود، و بغض و نفرت از چيزى موجب ترك آن مى گردد.

و اين مساله بقدرى مهم است كه امام صادق عليه السلام در سخنى فرمود:

هل الايمان الا الحب و البغض

مگر ايمان جز حب و بغض است .

يك مثال : شخصى در خانه اش نشسته ، ناگهان مى فهمد كه گربه اى آمد و نيم كيلو گوشتى كه خريده و در آشپزخانه بود، ربود و رفت . او بر مى خيزد و به دنبال گربه مى رود تا گوشت را از او بگيرد ولى وقتى كه گربه از خانه بيرون پريد و در كوچه فرار كرد ديگر او را دنبال نمى كند زيرا حب او به گوشت تا اين اندازه بود.

ولى اگر روباهى آمد و مرغ خانه را ربود و با خود برد آن شخص روباه را در خانه و كوچه دنبال مى كند ولى وقتى كه روباه به بيابان فرار مى كند او از دنبال كردن روباه صرف نظر مى نمايد؛ زيرا حب او به مرغ و بغض او نسبت به روباه تا اين اندازه بيشتر نبود.

اما اگر گرگى آمد و گوسفند او را ربود و با خود برد آن شخص گرگ را در خانه و كوچه و بيابان دنبال مى كند بلكه گوسفندش را از او بگيرد وقتى كه گرگ از بيابان دور شد و از كوه بالا رفت آن شخص از گرگ صرف نظر كرده و باز مى گردد چرا كه حب و بغضش او را بيش از اين اندازه نتوانست حركت دهد.

حال اگر درنده ى ديگرى آمد و كودك خردسال او را گرفت و با خود برد آن شخص آن درنده را در بيابان و كوه دنبال مى كند، و همچنان به دنبال او شب و روز مى رود تا آن را بگيرد و با خود مى گويد هر چند براى بدست آوردن جنازه ى كودكم باشد بايد به دنبال آن درنده بروم .

با اين مثال روشن مى شود كه ((حب و بغض )) و درجات آن چه نقش ‍ بالايى در اراده و حركت انسان دارند و هرچه حب انسان به چيزى زيادتر شد، آن را بيشتر دنبال مى كند و هرچه بغض انسان به چيزى زيادتر گرديد تنفر و دشمنى خود را نسبت به آن بيشتر مى سازد.

اسلام حب و بغض انسان را بر اساس صحيح و در راستاى اطاعت خدا قرار مى دهد تا كانون تصميم گيرى انسان را سالم و پاك سازد.

ج فكر و انديشه

كانون ديگرى كه در وجود انسان سرچشمه كارها است تفكر و انديشه است . فكر سالم محصول و بازده سالم و پاك دارد و فكر آلوده بازده ناسالم و آلوده خواهد داشت .

امير مؤ منان على عليه السلام مى فرمايد:

مَن كَثُر فِكرهُ فِى المَعاصى دَعَته اِلَيها(87)

كسى كه بسيار درباره گناه فكر كند او را به گناه سوق مى دهد.

و حضرت عيسى عليه السلام ضمن گفتارى به حواريون فرمود:

ومن به شما امر مى كنم كه روح خود را به زنا خبر ندهيد (فكر زنا نكنيد) تا چه رسد به اينكه زنا كنيد زيرا كسى كه روح و فكرش را به زنا خبر دهد مانند كسى است كه در اطاق رنگينى آتش روشن كند، دود آتش نقشه هاى رنگين آن اطاق را كثيف مى كند گرچه خانه را نسوزاند.(88)

يعنى فكر گناه كانون تصميم گيرى وجود انسان را آلوده مى نمايد و چنين كانونى به تاريكى گناه نزديكتر است تا به سفيدى اطاعت خدا.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: گناه شناسی
برچسب‌ها: گناه شناسی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی